maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

می دانید این مرد که بوده.. ؟

می دونید این مرد، کی بوده؟
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت.
چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می‌کرد،
تا اینکه زنی برای پرسش مساله‌ای که برایش پیش آمده‌بود پیش وی می‌رود.
از وی می‌پرسد «فضله‌ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش‌ام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟»
او با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند؛
به زن گفت نه، همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاور و بریز دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.
بعد از این اتفاق بود که او علی‌رغم فشار اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند.
این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.
می دانید این مرد که بوده.. ؟
.
.
.
.
.
.
.
مرحوم حسین پناهی ….. روحش شاد
عاشق این جمله شم:به بهشت نمی روم اگر ، مادرم آنجا نباشد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد