maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

-آیا می دانستید

 

۱-آیا می دانستید که نزدیک به تمامی مردم ایران از نام اصلی بزرگ ترین شاعر میهنی ایران و افتخار جاودان ایرانیان و زبان پارسی بی خبرند و او را با نامی خطاب می کنند که آمیخته ای از عنوان، لقب، تخلص و نسبت زادگاه این شاعر بزرگ است؟
حسن که در سال ٣۲۹ هجری قمری از پدری دهقان با نام « علی» در روستای« باژ» در نزدیکی شهر طوس خراسان به دنیا آمد، تا پیش از به دنیا آمدن پسرش قاسم ، به « حسن ابن علی» شناخته می شد. بعد ها با به دنیا آمدن پسرش قاسم، لقب ابوالقاسم ( پدر قاسم) گرفت و سپس با برگزیدن نام هنری و تخلص فردوسی به سرودن بزرگ ترین سند زنده بودن زبان پارسی و یاد نیاگان ایرانی، یعنی شاهنامه پرداخت.
حسن (یا حسن این علی) امروز با نام حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی که به ترتیب عنوان، لقب، تخلص و نسبت زادگاه این شاعر یزرگ ایران است در قلب هر ایرانی جایگاهی ابدی یافته است.

۲– آیا می دانستید که امروز حتا پس از گذشت ١۴ سده هنوز مردمانی در ایران به زبان پهلوی با یکدیگر گفت و گو می کنند ؟
در ١۵۰ کیلومتری غرب شهر کرمانشاه و در قلب کوه های دالاهو، در منطقه ای که آن را ریژاو می خوانند روستایی دور افتاده ، کوچک و بسیار زیبا با نام زرده وجود دارد که در دل خود رازی شگفت آور را پنهان نموده است و آن سخن گفتن مردم آن به زبان پهلوی ساسانی می باشد
روستای زرده از یک سو به کوهی صخره ای تکیه داده است و از سویی دیگر به " دیوار ستبر یزدگرد" و " قلعه ی عظیم ساسانی" محدود می گردد. جمعیت آن تنها۴۵۰ تن است و در میان آن همه روستا در آن منطقه،تنها اهالی این روستا می توانند به زبان کهن سخن بگویند واین خود بر شگفتگی ناظران می افزاید.
از فراز کوه بلند ِ صخره ای، در آن جا که مقبره ی بابا یادگار قرار دارد و در میان انبوهی از درختان سرو ِ کهن سال، آب چشمه ای خروشان و زلال به سمت روستای زرده جاریست که در کنار آن به هر ایرانی میهن دوست احساسی عجیب همراه با دل تنگی از آن زبان و تاریخ کهن دست می دهد.

۳- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان انبوهی از واژه های زبان فارسی را ، نه یک واژه ی ترکیبی، بلکه یک واژه ی یک بخشی و مستقل می دانند ؟
علم اتیمولوژی Etymology (علم کالبد شکافی، اشتقاق و شناسایی واژه ها) در آموزش زبان فارسی جایگاهی بسیار کم بها دارد و در هیچ دوره ای به آموزندگان ما توجه به ریشه و بنیاد واژه ها آموخته نمی شود . بسیاری از دانش آموزان ما با بسیاری از واژه ها و عبارات آشنا می شوند، اما حتا در دانشگاه هم نمی توانند اجزای این واژه ها را معنی کنند. باید گفت که زبان فارسی هنوز گام نخستین را نیز در کاربرد این علم در آموزش زبان برنداشته است .
مثلن بسیاری از دانش آموزان ما از سال نخست دبستان با بی هوده به شکل بیهوده آشنا هستند و آن را واژه ای مستقل می انگارند. در حالی که این واژه از ترکیب بی (= حرف نفی ) و هوده = سود و فایده ) ساخته شده است و دارای معنی بدون سود و فایده می باشد.
با کلمه ی خورشید از خور (= سوراخ، گودال) و شید ( = نور ).
و یا کلمه ی زمستان از زم ( = سرما ) و ستان ( = پسوند مکان و کیفیت ).
بسیاری معنی منجلاب را می دانند ولی با واژه ی منجل (= گیاه در هم پیچیده ) آشنایی ندارند
و واژه ی بسیار زیبای نود ( = آوا، ناله ) که در ترکیباتی مانند خوشنود و بهنود هست، گویی به خاک سپرده شده است.
واژه ی نازک نه یک واژه ی یک بخشی و مستقل، بلکه ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و زُ ک (= ضخیم و کلفت )،
واژه ی ناله ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و واژه ی گم شده ی له ( = آوایی از سر شادی ) که در واژه ای مانند هلهله پنهان است.
واژه ی آلبالو ترکیب بسیار زیبایی است از آل ( = قرمز ) و بالو ( = غده و ورم )،
بیابان ترکیبی است از بی (= حرف نفی ) و آب و آن ِ جمع )،
آبشار از آب و شار ( = قصر بلند ) به معنی قصر بلندی از آب،
گهواره ترکیبی است از گه (= مخفف گاه به معنی مکان ) و واره ( = پسوند تشبیه )، به معنی : مکان گونه
و یا واژه ی بیگانه که ترکیبی است از بی ( = حرف نفی ) و گانه ( = پسوند تشبیه ) به معنی کسی که گویی وجود تدارد، کسی که به کسی شباهت ندارد.
واژه ی اندرز در اوستا به گونه ی هن درز han-dareza بوده است که بخش نخستین آن یعنی "هن " گونه ی دیگری از واژه ی " هم " است و بخش دوم آن "درز " همین واژه ی درز امروزی ( به معنی شکاف جامه که دوخته باشند) است که در واژه ی مرکب "درزیگر" به معنی خیاط نیز بر جای مانده است. از این رو هندرز به معنی دوختن و پیوند دادن تجربیات گذشته کسی به آینده ی شخص دیگر و در واقع به معنی وصیت می باشد.
واژه انباز به معنی شریک، از دو بخش "هم" و "باز" تشکیل شده و «هم» با تبدیل م به ن به گونه ی هنباز و با تبدیل هـ به الف به گونه انباز در آمده است و در اصل به معنی دو یا چند کس است که در کاری هم باز هستند و با هم حرکت می‏کنند .
واژه ی " هم " به صورت هن در واژه ی انجمن نیز به چشم می‏خورد که در اصل هن گامن بوده است که بخش دوم آن از ریشه ی " گَم " اوستایی به معنی آمدن است و هنگامن یا انجمن به معنی کسانی است که با هم همگام هستند .
و بسیار بسیار واژه های دیگر که ظاهری یگ بخشی و مستقل دارد ولی درحقیقت واژه هایی ترکیبی است.
از این رو، گذشته از لزوم آموزش علم کالبد شکافی واژه ها (Etymology )، دو موضوع جدا نویسی در خط فارسی که از نظر علم کالبد شکافی واژه ها اهمیتی غیر قابل چشم پوشی دارد و نیز مسئله ی خط فارسی که اکنون دیگر به خطی ناتوان و غیرعلمی تبدیل گردیده است، بخش بسیار مهمی از مسئله ی نوسازی و بازسازی در زبان فارسی است. و تا تعیین خط دیگری در زبان فارسی باید بر حذف استثناهای دست و پا گیر دستوری و نگارشی، ترک لج بازی و عادت های غیر منطقی و یافتن قاعده ای عام برای آن ها پای فشاری نمود..
برای آشنایی بیش تر با " آیین درست نویسی فارسی" و همچنین " علم شناسایی ریشه ی واژه ها " به مقالات نوشته شده در موضوعات شماره های ۵ و ۸ تگاه کنید.

۴- آیا می دانستید که هنوز حتا بسیاری از دوست داران شعر معاصر فارسی، یعنی شعر نو، اشکال گوناگون این نوع شعر را نمی شناسند و نام یک نوع از آن را بر نوع دیگر می گذارند و از تفاوت این انواع و نام آن ها آگاه نیستند ؟
برای این دسته از فارسی زبانان، میان شعر آزاد، شعر سفید و شعر موج نو که انواع سه گانه ی شعر نو است، تفاوتی نیست و به نادرستی نام این را برای آن و نام آن را برای این به کار می برند
شعر معاصر یا شعرنو پس از نیما تا کنون در سه شکل شعر آزاد، شعر سپید و شعر موج نو ادامه یافته است :
١- شعرآزاد ( شعر نیمایی ) : که آهنگ و وزن عروضی دارد، اما جا ی قافیه درآن مشخص نیست. مانند برخی از سروده های سهراب سپهری، اخوان ثالث و قیصر امین پور.
منظومه ی " افسانه " نیما سرآغاز شعر آزاد و به طور کلی شعر نو به شمار می آید.
۲ـ شعرسپید (شعرمنثور) : آهنگ دارد اما وزن عروضی ندارد و جای قافیه در آن مشخص نیست . مانند برخی از اشعار موسوی گرمارودی و احمد شاملو
٣- موج نو : که نه آهنگ ، نه وزن عروضی و نه قافیه دارد و فرق آن با نثر در تخّیل شعری شاعر است. مانند برخی از اشعار احمد رضا احمدی
:شعر موج نو به دشواری و پیچیدگی شناخته می شود .
( بررسی ویژگی های انواع شعر نو و تفاوت آن ها از نظر درون مایه و شکل و قالب، و نیز ارائه ی نمونه هایی از این اشعار، در بخش ادبیات معاصر انجام گرفته است).

۵- آیا می دانستید که برخی از زبان شناسان، از دید ساختاری، برخی از زبان های زنده ی جهان را، در بخش هایی از ساختار خود، در مقایسه با زبان فارسی، هنوز در دورانی می دانند که زبان فارسی دیر زمانی است آن را پشت سر نهاده است ؟
زبان فارسی به دلیل پیشینه ی بس دراز و کهن خود، کاربردها و ساختارهایی را که از دیدگاه زبان شناختی به کار زبان نمی آید و جزو نیازهای اصلی آن به شمار نمی آید از خود دور ساخته و به کناری نهاده است و یک سره زبان شناختی شده است. در حالی که بسیاری از زبان های زنده ی امروز ( که برخی از آن ها به دلایل معین تاریخی که در موضوع سرگذشت زبان فارسی مشخص شده است، تنها در معانی و واژه بر زبان فارسی پیشی گرفته اند) هنوز گرفتار کارکرد ها و هنجارهایی هستند که از نظر زبان شناختی برون زبانی شناخته می شود و هیچ نیازی به آن ها نیست.
یکی از این هنجارهای برون زبانی که کارکرد ناب زبانی ندارد و بی هوده به شمار می آید، وجود نام های نرینه (مذکر)، مادینه (مونث) و اَمردی (خنثی) برای چیزها در این زبان ها است که تابع هیچ نظم و قاعده ای نیز نیست و اگر چیزی مانند " میز " در برخی از این زبان ها مادینه است ( مانند زبان های فرانسوی و اسپانیایی) در زبان دیگری نرینه شناخته می شود ( مانند زبان آلمانی)، و این حتا برای خود مردم آن سرزمین ها مایه ی دشواری است و گاه حتا دانش آموختگان آنان را نیز به اشتباه می اندازد، زیرا این جنسیت برای اشیاء در همه ی بخش های دستور زبان آنان رعایت و صرف می شود.
این هنجار ( یعنی وجود جنسیت) در زبان فارسی نیز در دوران پارسی اوستایی و پارسی باستان وجود داشته است ولی رفته رفته از میان رفته است.
ویژگی دیگر زبان پارسی آن است که ساختار آوایی آن بسیار نغز و آهنگین شده است و واژه‌های درشتناک، ناهموار و گوش‌آزار در آن اندک ‌اندک ‌چنان سوده و ساده شده‌ است که از دید آوایی به واژه‌هایی هموار و دل پذیر دگرگونی یافته‌اند و این خوش آهنگی را مردم سرزمین های دیگر که آن را می شنوند گواهی می دهند. برای نمونه در زبان اوستایی واژه‌ی "خورنه" را داریم که در پارسی باستان "فرنه" و در پهلوی "خُوره" و "خُره" شده است و سپس با ریخت های "فره" و " فر" به پارسی دری درآمده است و بیش از این دیگر نمی‌تواند کوتاه ، تراشیده، خوش‌آهنگ، سوده و ساده تر گردد و بدین سان به فرجام دگرگونی خود رسیده است. یا واژه ی " اهورامزدا " یه معنی خداوند بزرگ که رفته رفته اوهرمزد، اورمزد، هرمزد و سپس هرمز شده است.
برای آگاهی از دگرگونی های دیگر در هنجارهای دستوری و تراشیدگی واژه ای در زبان فارسی به موضوعات شماره های ١ و ۲، یعنی سرگذشت زبان فارسی و دگرگونی های تاریخی زبان فارسی نگاه کنید.

۶- آیا می دانستید که در جهان یک کشور دیگر نیز وجود دارد که مردمانش آریایی هستند و ایران نام دارد ؟
واژه ی ایران واژه ای مرکب است که از دو بخش ایر به معنی آریایی و ان که هم نشانه ی جمع و هم پسوند مکان به معنی جا و سرزمین است، تشکیل شده است، و از این رو ایران هم به معنی آریایی ها و هم به معنی سرزمین آریایی ها است.
در زبان انگلیسی سرزمین را " لند " Land می گویند و به سرزمینی که محل زندگی آریایی ها است " ایرلند " می گویند که درست معنی ایران را می دهد و این همان کشوری است که همسایه ی شمالی انگلستان است و مردمانش هم آریایی هستند.
کوتاه آن که ایران و ایرلند دو نام درست هم معنی در دو زبان برای دو سرزمین است که مردمانشان هم نژاد و آریایی هستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد