maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
maniei.ir

maniei.ir

یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

آیا می دانستید که

آیا می دانستید که .....؟

١ – آیا می دانستید که برخی هنگامی که می خواهند بنویسند : " برای " ، می نویسند : " به خاطر ِ " . برخی هم به جای نوشتن " به دلیل ِ " می نویسند : " به خاطر ِ " و بسیاری نیز به جای نوشتن " به مناسبت ِ " می نویسند : " به خاطر ِ " ؟
در سراسر ادبیات فارسی " به خاطر ِ " یک بار هم به این معانی نیامده است و این کاربرد از بیخ و بن نادرست است.
(برای آگاهی بیش تر به کتاب " زبان شناسی و زبان فارسی " از دکتر ناتل خانلری، مقاله ی نویسندگی، نگاه کنید)

۲ – آیا می دانستید که فاعل جمع، هنکامی فعل جمع می خواهد که جاندار باشد ؟
و جمله ای مانند : " واژه های زبان فرانسه خوش آهنگ هستند " ، جمله ای نادرست است و جمله ی درست آن را چون این می نویسند: " واژه های زبان فرانسه خوش آهنگ است".
(برای آگاهی بیش تر از جمله به کتاب های "دستور زبان فارسی" از دکتر خانلزی و "بهار و ادب فارسی" از ملک الشعرای بهار نگاه کنید)

٣ – آیا می دانستید که بسیاری، اگر چه مرادشان زمان حال یا آینده است، فعل " بایستن " را در جمله ی خود برای زمان گذشته به کار می برند ؟
یعنی مثلن به جای آن که بنویسند: من باید بروم ( یعنی لازم است بروم)، می نویسند: من بایست بروم (یعنی لازم بود بروم).

۴ – آیا می دانستید که بسیاری، " شرایط " را برای معنی " اوضاع " به کار می برند و مثلن به جای نوشتن " در اوضاع امروزی ایران " می نویسند : در شرایط امروزی ایران " ؟
شرایط مانند شروط جمع " شرط" است و معنایی از " وضع " را در خود ندارد. این نادرستی نتیجه ی کار مترجمانی است که واژه ی Condition را که در انگلیسی یا فرانسه هم به معنی شرط است و هم به معنی وضع، در معنی نخست برای معنی دوم ترجمه کرده اند.
( برای آگاهی بیش تر به کتاب "دستور زبان فارسی " از دکتر ناتل خانلری نگاه کنید).

۵ – آیا می دانستید که بسیاری، به جای نوشتن جمله ای مانند : " مردم نسبت به سیاست بی اعتنا شده اند "، می نویسند : " مردم نسبت به سیاست بی تفاوت شده اند " ؟
بی تفاوت یعنی بدون فرق و شبیه با هم، و از این رو معنی جمله ی دوم یعنی آن که : مردم با سیاست فرقی ندارند، مردم عین سیاست شده اند. مردم خود سیاست شده اند.
( برای آگاهی بیش تر به کتاب "دستور زبان فارسی" از دکتر ناتل خانلری نگاه کنید)

۶ – آیا می دانستید مسئولیت اصلی دستکاری و نوشتن نادرست واژه ها و عبارات فارسی، بر عهده ی کاتبان و شاعران ایرانی است ؟
با ابزاری که در گذشته بود، چون به هنگام نسخه برداری، مرکب به محض برداشتن قلم از کاغذ خشک می شد و نسخه نویس و کاتب وادار می شد سر قلم را مرتب جوهر بزند، به وی آموخته بودند که برای سرعت در کار و نیز صرفه جویی در کاغذ، تا آن جا که می تواند واژه ها را به یکدیکر لحیم کند و بچسباند، و کم ترین فاصله ها را میان واژه ها در نظر بگیرد تا بتواند قلم را هر چه سریع تر بر کاغذ برگرداند.
از این رو سرهم نویسی های نادرست، نه ضرورت دستوری و با دارای توضیح زبان شناسی، بلکه میراث شگردهای فنی نسخه نویسان و کاتبان گذشته است.
شاعران نیز هنگامی که در تنگنای تنظیم وزن و قافیه گرفتار می آمدند به دستکاری از راه ترکیب کردن، کوتاه کردن و یا افزودن یا برداشتن حروف می پرداختند و در این راه چه " پل " ها که در شعر " پول "، و چون آن که معروف است چه " خورشید "ها که " خر " شده است.
و چون نزدیک به تمامی فرهنگ و ادب به جا مانده در زبان فارسی به نظم است، این تراش کاری ها و شکست و بست ها خود را در زبان فارسی جا انداخته، پذیرفته شده و کاربرد پیدا کرده اند.

۷ – آیا می دانستید واژه هایی مانند سلامتی، بهبودی و نوین واژه هایی نادرست است ؟
واژه های سلامت و بهبود هر دو هم مصدر و هم اسم مصدر است، یعنی نه تنها معنای فعلی بلکه معنای اسمی هم دارد یعنی خود به معنی تندرستی و بهبودی هم هست و نیازی یه " ی " مصدری ندارد. بنابراین به جای آن که بگوییم : من برایت آرزوی سلامتی (یا بهبودی) می کنم، باید گفت: من برایت آرزوی سلامت (یا بهبود) می کنم.
کسانی که نمی توانند از عادت خود برای گفتن " ی " مصدری دست بردارند می توانند به فارسی بگویند:
من برایت آرزوی تندرستی می کنم.
همین گونه است واژه ی " نوین " که صفت اندر صفت و نادرست است. " نو " خود صفت می باشد و نیازی به "ین " صفت ساز ندارد.

۸ – آیا می دانستید برخی ها واژه های زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی می دانند ؟ :
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه های دیگر.

۹ – آیا می دانستید که بسیاری از واژه های عربی در زبان فارسی به اندازه ای مستقل شده و از معنای اصلی خود در عربی دور افتاده است که اعراب دیگر آن ها را به معنایی که خود می دانند در نمی یابند ؟ این واژه ها را " ساختگی " (جعلی) می نامند و از آن زمره اند :
ابتدایی (عرب می گوید: بدائی)، انقلاب (عرب می گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره ( مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه های دیگر.
بسیاری از واژه های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می فهمند، از آن زمره اند :
رقیب (عرب می فهمد: نگهبان)، شمایل (عرب می فهمد: طبع ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه های دیگر.

١۰ – آیا می دانستید که ما بسیاری از واژه های فارسی مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می کنیم ؟ این واژه های فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی ( معرب ) کرده اند و دوباره به ما پس داده اند و یا از زبان های فرنگی ، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند و از آن زمره اند :
از عربی :
فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه های دیگر.
از روسی :
استکان : این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سده ی ١۶ میلادی از راه زبان‌ ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌های فارسی آن را وامواژه‌ای روسی می‌دانند.
سارافون : این واژه در اصل «سراپا» ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامه ی ملی زنانه ی روسی گفته می‌شود که بلند و بدون استین است.
پیژامه: همان « پای جامه» ی فارسی می باشد که اکنون در زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار می رود و آن ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.
● واژه های فراوانی در زبان های عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمی دانند. از آن جمله اند :
کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریبن همه ی زبان های اروپایی هست.
شغال که در روسی shakal ، در فرانسوی chakal ، در انگلیسی jackalو در آلمانیSchakal نوشته می شود.
کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravanو در آلمانی Karawane نوشته می شود.
کاروانسرا که در روسی karvansarai ، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته می شود.
پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis ، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته می شود.
مشک که در فرانسوی musc ، در انگلیسی muskو در آلمانی Moschus نوشته می شود.
شربت که در فرانسوی sorbet ، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته می شود.
بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته می شود و در این زبان ها معنی رشوه هم می دهد.
لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته می شود و در این زبان ها به معنی ملوان هندی نیز هست.
خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان های انگلیسی و آلمانی khaki نوشته می شود.
کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته می شود.
ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته می شود.
Esther نیز که نام زن در این کشورها است به همان معنی ستاره می باشد.
برخی دیگر از نام های زنان در این کشور ها نیز فارسی است، مانند :
Roxane که از واژه ی فارسی رخشان به معنی درخشنده می باشد و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان " روشنک " وجود دارد.
Jasmine که از واژه ی فارسی یاسمن و نام گلی است
Lila که از واژه ی فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava که از واژه ی فارسی آوا به معنی صدا یا آب است . مانند آوا گاردنر
وا|ژه های فارسی موجود در زبان های عربی ، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد