چرا امام رضا [علیه السّلام] ولایتعهدی را پذیرفت؟
پاسخ:
در پاسخ باید بگوییم که امام رضا ـ علیه السّلام ـ ولایتعهدی را از روی اجبار و ناخشنودی پذیرفتند، چراکه در خلال برخی از اظهارات ایشان اشاره به غم و اندوه عمیق امام دارد و نیز نمایانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج میبرد که خود دلیل بر عدم رضایت امام از ولایتعهدی است.
یاسر خادم روایت میکند که امام رضا ـ علیه السّلام ـ هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، اگر فرج من از این گرفتاری که دچارم به مرگ من است همین ساعت آن را برسان.[1]
یا در جایی که کسی سؤال میکند، خداوند کارهایت را اصلاح کند چگونه ولایتعهدی را از مأمون پذیرفتی امام فرمودند: عزیر مصر که مشرک و یوسف پیامبر بود ولی مأمون مسلمان و من وصی پیامبرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را والی و حاکم کند ولی در حای که من مجبور بودم.
و در حدیثی دیگر که امام دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود و میگفت: پروردگارا تو میدانی که من مجبور و مضطرم، مرا مؤاخذه نکن،چنانکه بنده و پیغمبرت یوسف را مؤاخذه نکردی[2] حتی وقتی محمدبن عرفه به امام رضا ـ علیه السّلام ـ گفت: ای پسر پیامبر، چه چیزی تو را بر قبول ولایتعهدی واداشت، امام به وی پاسخ داد، همان عواملی که جد مرا وادار به ورود در شوار نمود.[3]
اینگونه روایات حاکی از این است که ولایتعهدی امام از روی اجبار بوده و در چنین موقعیتی در وقت پیشنهاد امر ولایتعهدی از طرف مأمون، برای امام دو راه بیش نبود. راه اول اینکه امام نمیپذیرفت و همان طور که خود مأمون بر زبان رانده بود، امام را شهید میکرد و بعید نبود که خاصان از شیعه و طرفداران امام را نیز به قتل برساند و با این کار به هدفش که تثبیت قدرت باشد میرسید. و حتی باعدم پذیرش امام، بگوید که علی بن موسی قصد داشته در حکومت او توطئه و اخلال کند و احیاناً اقدام امام در نظر دیگران قابل پذیرش نمیبود.
یا راه دوم که بهترین راه هم بود که آن پذیرش امر ولایتعهدی بود که خود فوایدی را هم به دنبال داشت و انگیزههای امام رضا ـ علیه السّلام ـ هم از پذیرش عبارت بود از: حفظ جان خویش و دیگر یاران و شیعیان، و دیگر قبول ولایتعهدی از طرف امام خود اعتراف زبانی و اقرار عملی عباسیان به این حقیقت بود که علویان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلکه سزاوارترند.
و نیز امام چون از اهداف مأمون آگاه بود و مشکلات حکومت مأمون را میدانست و با اتخاذ این موضع مأمون را در این بازی سیاسی شدیداً برسوایی میکشاند، چراکه ابتداء با ابراز مخالفت و اظهار عدم رضایت در مقابل مأمون اهداف او راخنثی کرد و بعد از قبول پیشنهاد مأمون باز فرمود: که من میپذیرم به شرطی که هیچ عزل و نصبی بدست من نباشد.[4] و اینها خود خط بطلان بر اهداف مأمون بود و برای اینکه مردم ایشان را فراموش نکنند و امید و آرزوهایشان از آنان نگسلد و نیز به خاطر اینکه مردم شایعاتی را که پیرامون آنها ساخته بودند که ایشان فقط دانشمند و فقیهیاند که به عمل و اقدامی که در برگیرنده خیر امت باشد اهمیتی نمیدهند.
و از فواید دیگر پذیرش میتوان گفت چون مردم نیاز مبرم به وجود امام داشتند چراکه در آن روزها امت با جریانات فکری و فرهنگی غریبی که توسط زنادقه و ملحدین که شبهات فراوانی را وارد میساختند پس بر امام واجب بود که پایمردی کند و امت را نجات دهد و او در عمل با قبول ولایتعهدی کوتاه مدت خویش این وظیفه را انجام داد.
و گذشته از این امام رضا ـ علیه السّلام ـ توانست در دوران ولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشاء کند. و آنان را به واقعیت و هدفهای نهفته در هر اقدامی که مأمون میکرد آگاه میساخت و هر شبهه و تردید را عملاً از بین میبرد.[5]
و امام رضا ـ علیه السّلام ـ در پی قبول ولایتعهدی فرصت پیدا کرد تا به بیدارسازی امت و آشنا ساختن مردم به تعالیم اسلام بپردازد و این فرصت موجب افزایش نفوذ امام و گسترش پایگاه مردمی او گشت.
--------------------------------------
[1] . عیون الخبار الرضا، شیخ صدوق، ج2، نشر بیروت، چاپ اول 1404، ص141.
[2] . امالی شیخ صدوق، نشر بیروت، ص72، ـ و تحلیلی از زندگانی امام رضا ـ محمدجواد فضل الله ترجمه سیدمحمد صادق عارف، نشر آستان قدس رضوی، چاپ سوم 1372، ص97.
[3] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص152.
[4] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج49، چاپ سوم، بیروت 1403، ص134.
[5] . زندگانی سیاسی امام رضا، جعفر مرتضی عاملی، ترجمه دفتر انتشارات اسلامی، ناشر کنگره جهانی امام رضا،چاپ اول 1365، ص290.
وقتى که گرد و خاک پیکار عاشورا فرو نشست و صداى چکاچک شمشیرها، با واپسین تپش قلب مجاهد مردان ، خاموش گشت و زمانى که خنجر سیاه کین ، فریاد سرخ حسین علیه السلام را همراه حنجره اش برید دوران پس از حسین یعنى فصل پیام آغاز شد.
عصر عاشورا آغاز رسالت بود و از همان ساعت ، خون گرم سالار شهیدان ، دروازه دلهایى را گشود که با هیچ لشگرى بجز خون فتح نمى شد.
عصر عاشورا پایان حضور جسمانى امام حسین در صحنه و آغاز عصر عشق به حسین بود و از آن غروب سرخ فام تا امروز، بشریت در عصر حسین زیست کرده است ، کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
عصر عاشورا پایان حضور جسمانى امام حسین در صحنه و آغاز عصر عشق به حسین بود و از آن غروب سرخ فام تا امروز، بشریت در عصر حسین زیست کرده است ، کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
پس از آنکه کارزار پایان یافت و حسین ، عمود خیمه عشق ، بر زمین افتاد و طوفان طف فرو خوابید، مبارزه نوینى در برابر ظلم آغاز و جبهه اى به وسعت قلب همه انسانها باز شد. این بار قهرمان داستان زینب است و زبان گویاى او و امام سجاد علیه السلام شمشیر برانى است که رگ حیات ستم را قطع مى کند.
کاروان اسرا، از کانون حماسه دور مى شود و حال و هواى آنان ائینه تمام نماى ماهیت نهضت حسین است . از سرهاى بریده نور مى بارد و از راس نورانى حسین علیه السلام آواى قرآن بگوش مى رسد: ام حسبت آن اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجبا
شبها، اهل بیت قرآن و نماز شب مى خوانند و ذکر خدا از لبانشان جدا نمى شود و از اسارت خویش و شهادت مردانشان پشیمان نیستند.
این قافله بجاى آنکه نشانه افتخارات لشکر کوفه باشد نمایشگر قساوت یزیدیان و مظلومیت و حقانیت سپاه جان باخته عشق است .
زینب ماموریتى ویژه و سنگین به عهده دارد. شهداء در قتلگاه آرامیده اند و تکلیف خود را به بخوبى انجام داده اند و شاهدان باید در طول مسیر، رسالت تبلیغى خود را به انجام رسانند. آیا اسارت و زنجیر مانع از انجام تکلیفشان خواهد بود؟ آیا کشته شدن عزیزانشان و تالمات روحى ناشى از آن ، آنان را از مسئولیت خطیر ابلاغ پیام باز خواهد داشت ؟
خیابانهاى کوفه و شام و مجلس یزید و ابن زیاد جواب این پرسشها را بخوبى مى دهد که هیچ نیرویى قادر نیست ایمان زینب و زبان رساى على گونه اش را به زنجیر کشد.
دست ستم در پوشش تبلیغاتى عوامفریبانه و زهر آلوده به خون فرزندان فاطمه آلوده شده است و جو مسموم تحریف حقایق هنوز اجازه نمى دهد تا مردم از ماهیت جنگ نینوا آگاه شوند. فریادى روشنگر لازم است تا مردم پشت جبهه را از عوام فریبى ها و تحریف ها آگاه شوند. فریادى روشنگر لازم است تا مردم پشت جبهه را از عوام فریبى ها و تحریف ها آگاه سازد. جنگ تبلیغاتى آغاز مى گردد. جنگى نابرابر که در یک طرف ، حکومت با تمام ساز و برگ تبلیغاتى و در طرف دیگر زنان و کودکانى داغدیده ، گرسنه و خسته .
زینب در کوفه و شام پرده از چهره کریه بنى امیه برداشته و با منطق علوى ، مغلطه ها و سفسطه هاى ابن زیاد و یزید را افشار مى کند و با افشاگریهاى روشنى بخش خود، از جنایت هولناکى که در سرزمین خونبار تف رخ داده پرده بر مى دارد و بدین ترتیب نقاب از سیماى حسینیان و فرزندان رسول خدا کنار مى رود و...
اعتراضها، قیامهاى و انقلابها یکى پس از دیگرى آغاز مى شود و پیام کربلا به گوش تاریخ مى رسد و عاشورا را جاودانگى مى یابد و قتلگاه حسین علیه السلام قبله گاه مى گردد و امت هاى افسرده را جانى دوباره مى بخشد.
در فصل پیام خون ، زینب عاشورایى در تبعید به پا مى کند و جوامع بشرى از آن تاریخ به بعد گلواژه آزادى و شهادت را از شجره خونین کربلا مى چینند. و اینک اى حسین ! آرامگاه و بارگاه تو آرامش بارگاههاى متعفن طاغوتیان را بر هم زده و زیارتگاه شیفتگان حق و تشنگان عدالت ، گشته است و تربت پاک تو سربازان عاشقى تربیت کرده است که در طول تاریخ عاشوراها ساخته اند و پرچم امر به معروف و نهى از منکر را که در کربلا برافراشتى بر تارک تاریخ به جنبش در آورده اند و خیمه عشقى که در نینوا زدى همچنان بر پا نگهداشته اند.
یاد بود رستاخیز عاشوراى تو هر سال با شکوهتر از سال پیش بر پا مى شود و هر محرم و صفر شور و شعور و عشق و عقل ، در صحنه جامعه و در درون انسانها به ملاقات هم مى آیند، اگر عشق تو در دلها نبود عقل بى پناه مى ماند و اگر شور تو بر سرها نبود شعور مى خشکید.
یاد بود رستاخیز تو هر سال از عاشورا تا اربعین ، خلق جهان را متوجه پیام قیامت مى کند. عاشورا روز شهادت حماسه سازان و اربعین روز زیارت مرقد عاشور سازان است .
عاشورا خروس خون حسین و اربعین ، پژواک این فریاد ظلم شکن است . عاشورا و اربعین نقطه ابتدا و انتهاى عشق نیست بلکه چله عارفانه شیعه است ولى نه مثل چله درویشان و مرتاضان در کنج عزلت و خانقاه . بلکه همچون خود حسین در میانه انسانها و جامعه .
عاشورا تا اربعین نقطه اوج عشق حسین است و در این چهل روز، حسین علیه السلام تنها سخن محافل و مجالس است تا در طول عمر انسان بهانه بیدارى ظلم ستیزى باشد.
عاشورا زمانه خون و ایثار و اربعین بهانه تبلیغ و پیمان است ، عاشورا روزى است که حسین با تاریخ سخن گفت و اربعین روزى که تاریخ ، پاى درس حسین علیه السلام مى نشیند.
عاشورا روزى کشت خون خدا در کویر جامعه ظلم زده و و اربعین آغاز برداشت اولین ثمره آن است . اربعین فرصتى براى اعلام همبستگى با عاشورا است .
زیارت اولین زائران حسین و بازگشت اهل بیت امام بر سر خاک گلگون شهیدان بهانه اى منطقى براى تاسیس عزاى اربعین بود. اولین حسین علیه السلام چه جابر باشد و چه دیگران و جابر قبل از اهل بیت به کربلا آمده باشد یا پس از آنان و این حضور چه در اربعین اول باشد و چه در اربعین دوم ، تغییرى در فلسفه اعلام اربعین به عنوان چهل روز عزاى براى حسین علیه السلام ایجاد نمى کند.
چهل روز متوالى - از عاشورا تا اربعین در واقع مراسم سالانه و رسمى اعلام انزجار از ظالمان تاریخ است و در این اعتراض عمومى ، حسین سمبل شجاعت ، پایمردى و آزادگى و یزید نماینده و مظهر جور و فجور است . در این چهل روز یاد حسین صدرنشین محفل دلها است و افکار عمومى بیش از هر حادثه مهم دیگرى تحت تاثیر حادثه کربلا است و این چهل روز فرصت مناسبى است تا مردم ، عشق به حسین و کینه و تنفر از قاتلان او را در دل خود بپرورانند و این کینه مقدس را با پوست و گوشت خود و فرزندانشان در آمیزند و عظمت گرمى حماسه عاشورا را به هر عصر و نسلى برسانند و شور عاشورا را هر سال تازه تر از سال گذشته بر پا کنند تا کلاس درس عاشورا هر سال با شکوهتر از سال پیش دائر گردد. اینجاست که فلسفه اربعین رخ مى نماید. باشد تا ما نیز از این کلاس پر بار درس شهادت بیاموزیم و خود را جهت یارى مولایمان حضرت مهدى (عج ) آماده نمائیم .
اربعین حسینى بر تمام حسینیان تسلیت باد.
قیام مختار ثقفی:
نام : مختار, نام پدر: ابو عبید ثقفی , قبیله اش ثقیف , کنیه اش ابو اسحاق است . لقب مختار کیسان می باشد. و فرقه کیسانیه به مختار منسوب هستند. مختار معتقد به امامت ائمه معصومین (ع ) است و این گروه , پس از مختار, خود را به او منسوب کرده اند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد و جنگجوئی شجاع بود. او به همراه پدرش , در سیزده سالگی در یکی از جنگ ها شرکت کرد. مختار مردی عابد و زاهد بود. پدر او در یکی از جنگها به شهادت رسید و تحت سرپرستی عمویش سعد قرار گرفت . خانواده او به سرپرستی عمویش به کوفه هجرت کردند. علی (ع ) کوفه را مرکز خلافت قرار داد. آن حضرت عموی مختار را استاندار مدائن کرد و مختار نیز در کنار عمویش در آن جا ساکن شد. مختار پس از شهادت علی (ع ) به بصره رفت و مدتی در آنجا ماند. پس از مدتی دوباره به کوفه آمد. وقتی که مسلم بن عقیل از سوی امام حسین (ع ) به کوفه رفت , در منزل مختار سکونت کرد و به خاطر همکاری با مسلم بن عقیل به زندان انداخته شد.
عبدالله عمر خواهر مختار, صفیه را به زنی گرفت و به این ترتیب مختار فامیل عبدالله بن عمر شد. مختار در زمان وقوع حادثه کربلا در کوفه زندانی بود. خاندان مختار از شیعیان مخلص اهلبیت (ع ) بودند. عموی مختار سعد بن مسعود ثقفی صحابه پیامبر و از شخصیتهای بزرگ اسلامی بشمار می رفت . عمویش در همه ی مراحل در کنار علی (ع ) بود. حضرت امام باقر(ع ) توجه خاصی به مختار داشت . روزی به پسر مختار فرمود: خداوند پدرت را رحمت کند, او حق ما را گرفت , قاتلین ما را کشت و به خونخواهی ما قیام کرد. امام صادق (ع ) فرمود: پس از حادثه کربلا, هیچ بانوئی از بانوان خاندان ما, خود را آرایش نکرد تا آنکه مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما به مدینه فرستاد. میثم تمار و مختار هر دو در کوفه زندانی بودند. روزی میثم به مختار گفت : تو از زندان آزاد می شوی و این عبیدالله ستمگر را می کشی و پای خود را روی صورت او می گذاری . میثم و مختار هر دو به اعدام محکوم شدند ولی مختار به وساطت عبدالله بن عمر که شوهر خواهرش بود از اعدام و زندان نجات یافت . این , خلاصه ای است درباره خود مختار.
خروج مختار:
مقدمات قیام , قبلا" آماده شده بود و نیروهای انقلابی در آمادگی کامل بسر می بردند. هنگام غروب , ابراهیم اشتر که مرد شماره ی 2 انقلاب بود, بالای مناره ی مسجد رفت و اذان گفت . نیروهای وفادار به انقلاب به سوی مسجد روان شدند و پشت سر ابراهیم اشتر, فرمانده نیروهای جنگی مختار, نماز خواندند. پس از نماز به دستور ابراهیم اشتر, جمعیت حاضر در مسجد، با هم به سوی خانه مختار, فرمانده کل نیروهای انقلابی , حرکت کردند. رئیس شهربانی کوفه خود را به سرعت به استاندار رساند و به او گفت : به زودی مختار قیام خواهد کرد, باید مراقب باشی . استاندار کوفه عبدالله بن مطیع بود که از سوی عبدالله بن زبیر نصب شده بود. روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال 66 هجری قمری از سوی عبدالله بن مطیع در کوفه حکومت نظامی برقرار شد. رئیس شهربانی به همه ی نقاط حساس و مهم کوفه , نیروی نظامی اعزام کرد و مراکز مهم نظامی تحت مراقبت شدید قرار گرفت . از سوی استاندار عبدالرحمن بن سعید مأمور حفظ میدان سبیع شد, کعب بن ابی کعب مأمور کنترل میدان بشر گردید, شمر بن ذی الجوش مراقب میدان سالم بود, عبدالله بن مخنف مسؤول حفظ میدان صائدین شد, ابو حوشب مسؤول کنترل میدان مراد شد و ثبث بن ربعی به خارج شهر به نقطه ای به نام شوره زار اعزام شد. این مسؤولان هر کدام نیروهای جنگی ورزیده ای در اختیار داشتند و به این ترتیب همه جای کوفه تحت کنترل اینها درآمد. ابراهیم اشتر همچنان به طرف خانه مختار در حرکت بود و او می دید که شهر در کنترل نیروهای استاندار است ولی بدون هیچگونه ترس به این عمل خود ادامه داد. حمید بن مسلم می گوید: شب سه شنبه بود که به طرف خانه مختار حرکت کردیم . به خانه عمرو بن حریث رسیدیم , تعداد ما در حدود یکصد نفر بود, همه مسلح بودیم , شمشیرهایمان زیر لباسمان بود, زره هم پوشیده بودیم . حرکت کردیم تا به خانه سعید بن قیس رسیدیم , از آن خانه هم گذشتیم تا به خانه اسامه رسیدیم . ما به طرف باب الفیل پیش رفتیم تا به خانه مختار برسیم . ما درست به سوی قلب دشمن می رفتیم . همچنان به پیش می رفتیم که ناگهان فرمانده نیروهای دشمن راه را بر ما بست و گفت : چه کاره اید؟ کجا می روید؟ ابراهیم گفت : من ابراهیم هستم فرزند اشتر. رئیس پلیس گفت : این افراد مسلح کیستند؟ شما مشکوک هستید و نمی گذارم بروید. ابراهیم گفت : ای بی پدر برو کنار. رئیس پلیس گفت : هرگز نمی شود. مردی پشت سر رئیس پلیس بود به نام ابوقطن و ابراهیم با او سابقه ی دوستی داشت . ابراهیم به او گفت : ای ابا قطن بیا جلو. او فکر کرد که ابراهیم می خواهد از او بخواهد که این رئیس مانع حرکت ما نشود. ابو قطن جلو آمد و ابراهیم ناگهان نیزه او را گرفت و گفت : عجب نیزه ای است ها؟! ناگهان نیزه را در گلوی رئیس پلیس فرو برد و او را از پا درآورد و همراهان ابراهیم سر او را از بدن جدا کردند. نیروهای تحت فرماندهی رئیس پلیس وقتی اوضاع را چنین دیدند صحنه را ترک کردند. برخی از آن نیروها این جریان را به اطلاع استاندارد کوفه رساندند.
ابن مطیع پسر رئیس پلیس را رئیس پلیس کرد. ما رفتیم تا به خانه مختار رسیدیم و جریان را به او گفتیم . ابراهیم به مختار گفت : باید همین امشب برنامه را شروع می کنیم و مختار گفت : خداوند تو را به خیر و خوبی مژده بدهد. در همان شب , قیام رسما" اعلام شد. عملیات قیام در سه مرحله خلاصه می شد: الف . آزادسازی کوفه ب . سرکوب ضد انقلاب داخلی ج . آماده سازی نیروی کافی برای جنگ با نیروهای شام .
فرمان قیام مختار رسما" فرمان قیام را صادر کرد و مسؤولیت هر یک از فرماندهان مشخص شد. وضع شهر کوفه غیرعادی است , آثار تشنج در همه جا پیداست . فریاد »یا لثارات الحسین « به گوش می رسد. خود مختار لباس رزم بر تن کرد. مردم از هر سو به انقلابیون می پیوستند. گاهی در مدخل شهر درگیری پیش می آید. ثیث بن ربعی نزد استاندار رفت و او را به جنگ تشویق کرد. مختار دستور داد نیروهای انقلابی بیرون بریزند و حرکت کنند. نیروهای انقلابی گروه گروه به محله دیرهند آمدند و زیر پرچم مختار و ابراهیم قرار گرفتند. برخی از رؤسای قبایل اطراف داخل کوفه شدند و خود را به نیروهای مختار رساندند. اکثر مردم عراق آن زمانها ایرانی بودند. ایرانیان نیز به مختار و ابراهیم پیوستند. صبح شد, رهبر قیام مختار جلو ایستاد و نماز را به جماعت اقامه کرد. از سوی استاندار کوفه منادی ندا داد: ای مردم کوفه هر کس امشب به مسجد کوفه نیاید خونش هدر است . جمعیت زیادی به مسجد رفتند. ابن مطیع تعدادی از سران قبال کوفه را مأموریت داد تا هر کدام گروهی را فرماندهی کنند. ابن مطیع بیشتر سران و فرماندهان خود را از قاتلین کربلا انتخاب کرد و نیروهای خود را به این صورت سازماندهی کرد:
1. شبث بن ربعی به فرماندهی چهار هزرا نفر انتخاب شد.
2. راشد, رئیس پلیس , به فرماندهی چهار هزار نفر,
3. شداد بن ابیجر به فرماندهی سه هزار نفر,
4. عکرمه بن ربعی به فرماندهی سه هزار نفر
5. عبدالرحمن بن سوید به فرماندهی سه هزار نفر.
مختار ابراهیم اشتر را با 900 پیاده نظام و نعیم بن هبیره را با 900 نفر به طرف مقر فرماندهی دشمن روانه کرد. مختار به آنان گفت : بروید, با دشمن روبرو شوید, هنگامی که به دشمن رسیدید با نیروهای پیاده درگیر شوید و حمله را شروع کنید. مواظب باشید هدف تیراندازان قرار نگیرد. مختار تأکید کرد: به مقر خود باز نگردید تا پیروز شوید یا همه کشته شوید. این 1800 نفر به جنگ راشد رفتند که چهارهزار نفر نیرو در اختیار داشت .
مختار یزید بن انس را با 900 نفر به سوی نیروهای شبث بن ربعی فرستاد که چهار هزار نفر بودند. نیروهای مختار و ابن مطیع با هم درگیر شدند. درگیریها در همه جبهه ها به شدت ادامه یافت و آخر سر نیروهای استاندار کوفه شکست خوردند و خود استاندار شبانه به صورت مخفی و در لباس زنانه از قصر فرار کرد و به این ترتیب کوفه تسخیر شد و بسیاری از نیروهای غیرانقلابی و ضدانقلابی به نیروهای مختار پیوستند. مختار در کوفه یک حکومت شیعی انقلابی تشکیل داد. تشکیل این حکومت بر اساس مکتب اهلبیت و با اجازه ی آنان صورت گرفت . روز جمعه بود, همه در نماز جمعه حاضر شدند.
مختار در خطبه های نماز جمعه گفت : ای مردم کوفه ! من از جانب اهلبیت پیامبر مأموریت یافته ام تا به خونخواهی امام مظلوم حسین به علی و شهدای کربلا قیام کنم و انتقام خون آن گلگون کفنان را بگیرم و تا آخرین نفس این هدف را تعقیب خواهم کرد. پس از سخنرانی مردم گروه گروه با مختار بیعت کردند. مختار پس از تصرف کوفه و عادی شدن اوضاع به سازماندهی نیروهای انقلابی پرداخت . ابراهیم بن اشتر نخعی را فرمانده کل نیروهای مسلح کرد, عبدالله بن کامل را رئیس کل شهربانی کرد و ابو عمره ی کیانی را هم فرمانده گارد مخصوص کرد. پس از این , عبدالله بن حارث نخعی را استاندار ارمنیه , محمد بن عمیر را استاندار آذربایجان , عبدالرحمن بن سعید را استاندار موصل , اسحاق بن مسعود را استاندار مدائن , قدامه بن ابی عیسی را فرماندار بهقباد بالا, محمد بن کعب را فرماندار بهقباد میانی , حبیب بن منفذ را فرماندار بهقباد پایینی و سعید بن حذیفه را استاندار حلوان کرد. مختار پس از تسلط بر اوضاع خودش قضاوت می کرد و از صبح تا غروب قضاوت می کرد و بعد از مدتی عبدالله بن مالک را قاضی قرار داد. روزها و شب ها می گذشت و در این میان نیروهای ضدانقلابی مخفیانه خود را سازماندهی می کردند. پس از آنکه قوت یافتند, ناگهان وضع کوفه را به هم زدند. جنگ در کوفه آغاز شد و بسیار خطرناک گردید. مختار در محاصره قرار گرفت . ابراهیم اشتر به کوفه بازگشت و این امر روحیه ی دشمن را ضعیف و در پایان به شکست دچار ساخت . این بار پانصد نفر از ضدانقلاب ها اسیر شدند. این اسیران دست بسته به مقر مختار آورده شدند. آنان را از مقابل مختار عبور می دادند و در میان آنان هر کس که در حادثه کربلا دست داشت , مجازات می شد. از میان این پانصد نفر, 248 نفر از عوامل حادثه کربلا بودند. فرمان اعدام این 248 نفر صادر شد. همه را گردن زدند.
پس از این ماجرا آنان که در قتل امام حسین (ع ) دست داشتند مخفی شدند. مختار فرمان داد, قاتلان امام حسین را تعقیب کنید. در پی این فرمان عملیات تعقیب و دستگیری قاتلان کربلا شروع شد. ده نفر از قاتلان حادثه کربلا که بر بدن امام حسین اسب تاخته بودند دستگیر و به پشت خوابانده شدند. آنان را به زمین میخ کوب کردند و اسب ها را با نعل آنقدر بر آنان تاختند که به هلاکت رسیدند. شمر شتر امام حسین را که مخصوص امام حسین بود, به عنوان غنیمت به کوفه آورده و آن را به شکرانه کشتن امام حسین ذبح کرده و بین دشمنان اهلبیت تقسیم کرده بود. به دستور مختار آن خانه ها شناسائی شدند و خراب کردند و کسانی را که با آگاهی از گوشت آن شتر خورده بودند, اعدام کردند.
به روایتی شمر بن ذی الجوشن در حال فرار زخمی و اسیر شد. مختار دستور داد او را گردن زدند و بعد بدن او را در روغن جوشان افکندند. بجدل بن سلیم که انگشتر امام را از دست امام در آورده و غارت کرده بود, دستگیر شد. مختار دستور داد انگشتانش را قطع کردند, دو پایش را هم قطع کردند و در همان حال مرد. خولی که سر امام حسین را به کوفه برده بود, دستگیر شد. مختار دستور داد که او را در مقابل خانه اش کشتند و جسدش را آتش زدند. سنان بن انس که روز عاشورا بر بدن امام حسین نیزه می زد و می توان گفت که یکی از قاتلان اصلی امام حسین است , دستگیر شد. او را دست بسته نزد مختار آوردند. مختار دستور داد: اول انگشتان او را ببرید, سپس دو دستش را, سپس دو پایش را و زنده زنده داخل روغن جوشان بیندازید.
حکیم بن طفیل که امام را با تیر می زد و قاتل حضرت عباس است , دستگیر شد و نیروهای انقلابی خودشان او را تیرباران کردند چون ترسیدند که عدی از مختار عفو او را بخواهد. حرمله که علی اصغر را کشته بود, دستگیر و نزد مختار آورده شد, مختار دستور داد اول دو دست او را قطع کردند, سپس دستور داد دو پایش را هم بریدند و پس از آن او را آتش زدند و به این ترتیب قاتلان امام حسین هم کیفر خود را دیدند.
برای آگاهی کامل , به کتاب »ماهیت قیام مختار بن ابی عبید« نوشته سید ابو فاضل اردکانی , از انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی , مراجعه شود. این توضیح مختصر, از این کتاب برداشته شده است .
چهل حدیث درباب ماه مبارک رمضان و روزه
قال الباقر علیه السلام:
بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.
امام باقر علیه السلام فرمود:
اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).
فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1
قال الصادق علیه السلام:
انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1
قال امیرالمومنین علیه السلام:
فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلقامام على علیه السلام فرمود:
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
نهج البلاغه، حکمت 252
قال الرضا علیه السلام:
انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر.
امام رضا علیه السلام فرمود:
مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.
وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10
قال رسول الله صلى الله علیه و آله لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
الکافى، ج 4، ص 62، ح 3
قال رسول الله صلى الله علیه و آله:
الصوم جنة من النار.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»
الکافى، ج 4 ص 162
الصوم فى الحر جهاد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار، ج 96، ص 257
قال امیرالمومنین علیه السلام
صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.
امیرالمومنان على علیه السلام فرمود:
روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزههاست.
غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64
قال امیرالمومنین علیه السلام
الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.
امام على علیه السلام فرمود:
روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مىکند.
بحار ج 93 ص 249
قال امیرالمومنین علیه السلام
صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.
امام على علیه السلام فرمود:
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.
غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80
قال الصادق علیه السلام
اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.
امام صادق علیه السلام فرمود:
آنگاه که روزه مىگیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند.«یعنى از گناهان پرهیز کند.»
الکافى ج 4 ص 87، ح 1
عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها
ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.
حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
روزهدارى که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزهاش به چه کارش خواهد آمد.
بحار، ج 93 ص 295
قال الباقر علیه السلام
لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر.
امام باقر علیه السلام فرمود:
روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند.
2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد.
3 - زنى که اطاعتشوهر نکرده تا اینکه توبه کند.
4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.
بحار الانوار ج 93، ص 295.
قال امیرالمومنین علیه السلام
کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.
امام على علیه السلام فرمود:
چه بسا روزهدارى که از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى بهرهاى ندارد و چه بسا شب زندهدارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمىبرد.
نهج البلاغه، حکمت 145
عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل
«واستعینوا بالصبر و الصلوة»
قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3
قال الصادق علیه السلام
صدقه درهم افضل من صیام یوم.
امام صادق علیه السلام فرمود
یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى
الصوم لى و انا اجزى به
رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است:
روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم.
وسائل الشیعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16 ; 27 و 30
قال رسول الله صلى الله علیه و آله
من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند.
بحار الانوار ج 93 ص 331
قال رسول الله صلى الله علیه و آله
طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شدهاند اینان در روز قیامتسیر مىشوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح2.
قال الصادق علیه السلام
من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مىگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.
الکافى، ج 4 ص 64 ح 8; بحار الانوار ج 93 ص 247
قال الصادق علیه السلام
للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
امام صادق علیه السلام فرمود:
براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است:
1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح6 و 26.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله
ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
براى بهشت درى استبنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مىشوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح31 _ معانى الاخبار ص 116
قال الکاظم (علیه السلام)
دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود.
بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)
الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانىاش براى شب زندهدارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مىگیرد.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3.
قال الصادق (علیه السلام)
من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33
قال الکاظم (علیه السلام)
رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مىنوشاند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2 _ وسائل الشیعه ج 7 ص 350 ح 3
من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب مىکند.
وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22
قال الصادق (علیه السلام)
من فطر صائما فله مثل اجره
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
الکافى، ج 4 ص 68، ح 1
قال الکاظم (علیه السلام)
فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
الکافى، ج 4 ص 68، ح 2
قال الصادق (علیه السلام)
من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا مىشود
وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 _ من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9
قال امیرالمومنین
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى
امام على (علیه السلام) فرمود:
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)
... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
بحار الانوار، ج 93، ص 342
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)
ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
بحار الانوار، ج 93، ص 344
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)
لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنة
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
اگر بنده «خدا» مىدانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد] دوست مىداشت که تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار، ج 93، ص 346
قال الرضا (علیه السلام)
من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.
بحار الانوار ج 93، ص 346
قال الصادق (علیه السلام)
راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مىشود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8
قیل لابى عبد الله (علیه السلام)
کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2
قال الصادق (علیه السلام)
التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مىگیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیستسوم.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 259
عن فضیل بن یسار قال:
کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى.
فضیل بن یسار گوید:
امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیستسوم ماه رمضان مشغول دعا مىشد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان مىرسید نماز صبح را مىخواند.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4
قال الصادق (علیه السلام)
ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلى الله علیه و آله) من تمام الصلوة.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است.
وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5
نشانههای ظهور
در کتاب نورالابصار از امام محمدباقر(ع) در مورد نشانههای ظهور روایت شده است: «آنگاه که مردان شبیه زنان شوند و زنان شبیه به مردان، زنان بر زین اسبان نشینند و مردم نمازها را از یاد ببرند و از شهوتهای خویش فرمانبرداری کنند و خونریزی را بیاهمیت شمارند و در معاملات خویش رباخواری کنند و به زنان تظاهر کنند و بناها برپا سازند و دروغ را حلال شمارند و رشوهگیری کنند و از هوی و هوس پیروی کنند و دین را به دنیا فروشند و رابطه با خویشان نزدیک را قطع کنند و نسبت به غذا بخل ورزند و بردباری، ضعف شمرده شود و ستمکاری، افتخار. فرماندهان از تبهکاران و زناکاران باشند و وزیران از دروغگویان، امینان مردم از خیانتکاران، یاریرسانان از ستمکاران، قاریان قرآن از فاسقان. ستم پدیدار شود و طلاق بسیار و فجور و زنا آشکار شده و شهادت دروغ پذیرفته شود و مردم شرابخواری کنند، مردان بر مردان سوار شوند و زنان به زنان کفایت کنند و غنیمت گیرندگان، اموال فقیران را از آن خویش سازند صدقه دادن، زیان به شمار آید و مردم، از ترس زبان اشرار، از آنها در هراس باشند. سفیانی از شام خروج کند و یمنی از یمن و خسف بیداء (فرو رفتن زمین) در منطقه میان مکه و مدینه اتفاق افتد. پسری از خاندان محمد، میان رکن و مقام کشته شود و فریادگری از آسمان، فریاد برآورد که حق با او و پیروان اوست. آنگاه که امام خروج کند، پشتش را به کعبه تکیه میدهد و سیصد و سیزده نفر از یارانش، با او دیدار میکنند و نخستین کلماتی که بر زبان میآورند، این آیه است:
بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین1
سپس امام میفرماید:
من بقیةالله (ذخیره الهی) هستم و خلیفه و جانشین خدا و حجت او بر شما و همگی این گونه بر او سلام میدهند:
السلام علیک یا بقیةالله فی أرضه.
سلام بر تو ای بقیةالله بر زمین او.
آن گاه که ده هزار مرد نزد او گرد آیند، نه مسیحیای باقی میماند و نه یهودیای و نه کسانی که غیر خدا را پرستش میکنند، مگر آنکه به او ایمان آورند و او را تصدیق کنند. ملت یکی شود، ملت اسلام؛ و هر معبودی جز خداوند بلندمرتبه در زمین باشد، از آسمان بر آن آتشی فرو میبارد و آن را میسوزاند.
این حدیث و امثال آن، حاوی شمار زیادی از نشانههای ظهور است و شایسته آن است که به صورت کامل و جامع شرح داده شود اما فرصت و مجال ما اندک است و شرح آن در بحث ما نیست، به همین دلیل تنها به برخی از موارد آن اشاره میکنیم:
ـ شبیه بودن مردان به زنان: یا از جهت اینکه آنان مخنثاند و با آنها لواط میشود، یا از جهت نوع کارهایی که آنها انجام میدهند. یعنی کارهایشان شبیه به کارهای زنانه است و زن وارد میدانهای کار سخت و طاقتفرسا میشود که با خلقت و طبیعت ضعیف و احساسات و عاطفه سرشار او ناسازگار است. یا ممکن است شبیه بودن از نظر لباس پوشیدن، باشد همة اینها امکان دارد و ممکن است این تشابه به صورتهای دیگر هم باشد.
ـ کشتار نزد مردم امری آسان و بیاهمیت باشد.
ـ میگویند دروغ حلال است و حرام نیست.
ـ در مورد غذا بخل ورزند.
ـ امینان از خیانتکارانند. یعنی کسانی از مردم که تظاهر به نیکوکاری میکنند و مردم، آنها را امین به شمار میآورند، معلوم میشود که آنان در مال و ثروت و خون و آبروی مردم خیانت میکنند.
ـ یعنی قاریان قرآن که نیکو قرآن تلاوت میکنند، اما از قرآن فایدهای نمیبرند و به آن عمل نمیکنند.
ـ ستم پدیدار شود؛ یعنی ستم آشکار و روشن و ظاهر میشود و ستمکار ستم خویش را از ترس یا از روی شرم و حیا از کسی پنهان نمیکند.
ـ زنان ازدواج نمیکنند، بلکه زنان برای برطرف ساختن شهوت و غریزه جنسی خود از زنان دیگر بهره میبرند و به آنها کفایت میکنند و این مسأله در اسلام به «سحق» معروف است و شدیداً نهی شده و حرام است و مجازاتی ویژه دارد که در کتابهای فقهی ذکر شده است. زیرا باعث ویرانی بنیان خانواده و در نتیجه نابود ساختن امت و مردم است.
ـ هر کس اموال فقیران را به دست آورد، آن را غنیمت به شمار میآورد و آن را برای خود برمیدارد و آن را میخورد و به کسی دیگر نمیدهد.
ـ اگر کسی چیزی به صدقه دهد، آن را ضرر و زیان برای خود میداند که مالش را از دست داده و این کنایه از این است که مردم بدون رضایت و خشنودی کامل صدقه میدهند.
ـ فردی است که از یمن خروج میکند، مردم را دعوت به گرویدن به حق و اسلام میکند و آنگونه که حدیث امام باقر آمده، اوست که امنیت لازم جهت امام مهدی(ع) را فراهم میآورد.2
ـ ارتش سفیانی که از جانب شام به سوی مکه میآید تا با امام مهدی(ع) بجنگد، زمین در این منطقه آنها را میبلعد. متن و تأکید این مورد در برخی حدیثها آمده است.
ـ معبودانی به جز خداوند بلندمرتبه یعنی بتها و امثال آن.
نشانههای عجیب و غریب
در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، تألیف متقی هندی حنفی از عبدالله بن عبّاس روایت شده است که:
مهدی خروج نمیکند مگر آنکه نشانهای از خورشید به در آید.
آن نشانه آنگونه که در روایتها آمده: سری بیرون از خورشید است که ندا میدهد آگاه باشید که ولی خدا، مهدی موعود، ظهور کرد پس با او بیعت کنید.
در برخی احادیث آمده است که او جبرئیل است.
در روایتی دیگر از همین کتاب آمده است:
محمد بن علی(ع) گفت:
مهدی ما را دو نشانه است که آن دو نشانه، از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را آفریده، وجود نداشتهاند. در شب اول ماه رمضان، ماه گرفتگی پیش میآید و در نیمه ماه، خورشید گرفتگی اتفاق میافتد.
در شرح این روایت باید گفت: با توجه به علم ستارهشناسی غیر ممکن است پدیده ماه گرفتگی در اول ماه اتفاق بیفتد و به همین دلیل است که این اتفاق در تاریخ خورشید و زمین و هستی اتفاق نیفتاده است.
همچنین از نظر علم ستارهشناسی، روی دادن پدیده خورشیدگرفتگی در اواسط ماه، امری غیر ممکن است.
علاوه بر این، طلوع خورشید از سمت مغرب نیز غیر ممکن است. زیرا این امر مستلزم این است که زمین به دور خورشید بچرخد و این مسئله، از ابتداییترین مسائل و غیر ممکنترین آنهاست؛ زیرا این نوع چرخش، در حقیقت بر خلاف قوانین و سازمان جهان و نیروی جاذبه است.
امّا آفرینندة توانا بر همه چیز، این امور غیر ممکن را به عنوان نشانههایی برای اجازة ظهور ولیاش و اجرا کننده دینش، امام مهدی(ع) انجام میدهد.
خسوف و کسوف در این حدیث آمده و مسأله طلوع خورشید از سمت مغرب در برخی حدیثهای دیگر آمده است.
فتنهها، بدترین فتنهها
متقی هندی حنفی در ادامه از الحکم ابن عتبه نقل میکند:
به محمد بن علی(ع) گفتم: شنیدهام که از شما مردی خروج میکند که در میان این امت، عدالت را اجرا میکند. گفت: ما بدان چه مردم آن را میبینند، امید داریم و اگر حتی یک روز بیشتر از دنیا باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند تا آنچه این امت امید و آرزوی آن را دارند، پیش بیاید، امّا پیش از آن، فتنههایی خواهد بود. بدترین فتنهها که انسان صبح را به شب میرساند، در حالی که کافر است. پس هر کدام از شما این زمان را درک کرد، باید از خدا بترسد و باید خانهنشین شود.
در توضیح این روایت باید گفت: «من احلاس بیته» یعنی کسی که خانهاش را ترک نمیکند و کنایه از این است که شخص، داخل مذهب و راه باطل مردم نمیشود. این خبر بدین معنی نیست که مردم به حال خود رها میشوند و امر به معروف و نهی از منکر انجام نمیشود، زیرا این دو واجب بزرگ که واجبات دیگر در گرو آنها هستند، رها میشوند.
معنی این حدیث، مفهوم همان عبارت دیگری است که در حدیث آمده است
کن فی الناس و لا تکن معهم.
در میان مردم باش لیک با آنها مباش.
این کاری بس سخت و دشوار است، اما تا زمانی که دستور بودن در میان مردم و آمیختن با آنها باشد، باید این کار را انجام داد تا شخص، آنها را امر به معروف و نهی از منکر کند.
در این کتاب هم چنین از حضرت اباعبدالله حسین بن علی(ع) نقل شده است:
چون نشانهای از آسمان به صورت آتشی بزرگ از جانب مشرق، در شبانگاهان دیدند، آن گاه زمان فرج آل محمد یا فرج مردم است و آن گامهای مهدی(ع) است.
در ینابیع المودة در مورد تفسیر این آیه که اگر بخواهیم آیتی از آسمان بر آنها فرو فرستیم3 از ابوبصیر و ابن جارود از امام باقر(ع) نقل شده است که ایشان گفتند: «این آیه در مورد قائم نازل شده و یک منادی از آسمان به نام او و نام پدرش ندا سر میدهد.»
صیحه آسمانی
در ینابیعالمودة در مورد این کلام خداوند بلند مرتبه:
واستمع یوم ینادی المناد من مکانٍ قریب یوم یسمعون الصّیحة بالحق.
به عنوان یوم الخروج و صیحه در این آیه، صیحهای از آسمان است که در روز خروج حضرت قائم(ع) شنیده میشود.
در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نیز آمده است:
مهدی خروج میکند در حالی که روی سر او فرشتهای است که ندا سر میدهد این مهدی(ع)، خلیفه و جانشین خداوند است، پس از او فرمانبرداری کنید.
در بیان، تالیف گنجی شافعی از عبدالله بن عمر نقل شده است: پیامبر(ص) فرمودند:
مهدی خروج میکند و بر سر او ابر سفیدی است و از میان آن ابر یک منادی ندا سر میدهد که این مهدی خلیفه و جانشین خدا است، پس از او پیروی کنید. گفته میشود که این ندا به همه جای زمین میرسد و هر کس، آن را به زبان خود میشنود.
این معنی و مفهوم، برای برخی که به غیب و عمومیت قدرت خداوند بلندمرتبه ایمان نداشتند، سخت و سنگین بوده است، اما این مسئله در حال حاضر حل شده است. چرا که انسان ناتوان، دستگاهی را اختراع کرده که در مجالس و محافل مختلف و در کشورهای بزرگ و در مجالس عمومی گذاشته میشود و مثلاً فردی به زبان عربی سخن میگوید و این دستگاه، سخنان او را به زبان انگلیسی، فارسی، فرانسوی و ... ترجمه میکند و ترجمهها را نیز به تفکیک، میان مردم پخش میکند.
اسلام معجزههای بسیاری دارد و هر چه علم پیشرفت میکند و تکنولوژی ارتقا مییابد، نشانهها و معجزههایی از آن پدیدار میشود.
در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نقل شده است که ابونعیم از علی(ع) نقل کرده است که ایشان فرمودند:
مهدی خروج نمیکند مگر آنکه یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم آنها بمیرند و یک سوم از آنها باقی بمانند.
این حدیث شریف اشاره به جنگهای گروهی دارد که در گذشته و در حال حاضر در جهان اتفاق افتاده و یا انتظار میرود که اتفاق افتد، مانند جنگهای جهانی و جنگهای داخلی که گاهگاه با بمبهای کشنده و سلاحهای اتمی، هزاران هزار قربانی میگیرند. همچنین این حدیث، اشاره به مرگهای عمومی و فراگیر دارد که هر از چند گاهی در جای جای جهان به خاطر بیماریهای طبیعی یا مصنوعی و قحطیهای بر اساس علل طبیعی یا غیر طبیعی اتفاق میافتد.
سفیانی
در ینابیع المودة به نقل از المحجأ از علی(ع) در مورد آیه
و لو تری اذ فزعوا فلا فوت.5
فرمودند: کمی پیش از قیام قائم ما مهدی، سفیانی خروج میکند و به اندازه زمان بارداری یک زن، یعنی نه ماه پادشاهی میکند. سپاه او به مدینه میآید تا آنکه به بیداء میرسد و خداوند سپاه او را در آنجا در زمین فرو میبرد.
البیداء یعنی صحرای میان مدینه و مکه که در آن، زلزلهها و لرزشهای شدیدی اتفاق میافتد که بر اثر آن لرزشها و زلزلهها، سپاه سفیانی که از جانب شام روانه آنجا شده، میمیرند.
در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نیز آمده است که از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که: «سفیانی از فرزندان خالدبن یزید بن ابوسفیان است. او مردی است با سری بزرگ، بر چهرهاش آثار آبله است و در چشم او نقطة سفیدی است، از جانب شهر دمشق خروج میکند. اکثر کسانی که از او فرمانبرداری میکنند از قبیله کلباند او کشتارهای بسیاری میکند تا آنجا که شکم زنان را میشکافد و کودکان پسر را به قتل میرساند. قیسیها (مصریها و مراکشیها) در برابرش قیام میکنند و همة آنها را طمعه شمشیر میکند و کسی نمیتواند از خود دفاع کند.
اما مردی از خاندان من در حرم خروج میکند. این مسئله به سفیانی خبر داده میشود و سفیانی سربازانی را به سوی او گسیل میدارد امّا او آنها را شکست میدهد. پس سفیانی همراه لشکریانش به سوی او روانه میشود تا آنان که از بیداء میگذرند بیداء آنها را در خود فرو میبلعد و کسی از آنها نجات نمییابد، جز یک نفر که از اموال آنان خبر دهد».
پنج نشانه
در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان از اباعبدالله حسین بن علی(ع) نقل شده است: مهدی(ع) پنج نشانه دارد: سفیانی، یمنی، صیحة آسمانی، خسف در بیداء (فرو رفتن در سرزمین بیداء) و کشته شدن نفس زکیه.
نفس زکیه کسی است که در برخی از حدیثها، از او به عنوان «سید حسینی» نام برده شده، او خروج میکند و مردم را دعوت به حق میکند امّا پیش از ظهور امام مهدی(ع) کشته میشود.
دجال
ینابیع المودة نقل کرده است: پیامبر(ص) برای ما خطبه خواند و سخن از دجال رفت و فرمود: مدینه پلیدی را نمیپذیرد، همانگونه که کورة آهنگری، زنگار و پلیدی آهن را جدا میکند و از بین میبرد و آن روز، روز رهایی است.
ام شریک گفت: «عربها در آن روز چگونه خواهند بود ای رسول خدا! فرمود: در آن روز عربها اندکاند و بیشتر آنها در بیتالمقدس هستند و امام آنها مهدی(ع) است.
در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نیز از ابوجعفر(ع) نقل شده است:
مهدی در روز عاشورا قیام میکند و آن روزی است که حسین بن علی کشته شد. گویی او را روز شنبه، دهم ماه محرم میبینیم که میان رکن و مقام ایستاده، جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او قرار گرفتهاند. پیروان و شیعیانش از جای جای زمین به سوی او روانه میشوند، تا آنکه با او بیعت میکنند و زمین آن چنان که آکنده از ستم و ظلم شده است، به وسیلة آنان سرشار از عدل و داد میشود.
این مورد عجیب نیست و در قرآن کریم آمده است که آصف بن برخیا هزاران مایل در زمین طیالارض نموده است. همچنین انتقال تخت بلقیس از یمن به فلسطین، در کمتر از یک لحظه صورت گرفته است:
قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل ان یرتدّ إلیک طرفک فلمّا رأئة مستقراً عنده.6
------------------------------------
پینوشتها:
1. سورة هود(11)، آیة 86.
2. سفینه البحار، ج 2، یمن.
3. سورة الشعراء(26)، آیة 4.
4. سورة ق(50)، آیة 41 ـ 42.
5. سورة سبأ(34)، آیة 51.
6. سورة النمل(27)، آیة40.