ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چرا امام رضا [علیه السّلام] ولایتعهدی را پذیرفت؟
پاسخ:
در پاسخ باید بگوییم که امام رضا ـ علیه السّلام ـ ولایتعهدی را از روی اجبار و ناخشنودی پذیرفتند، چراکه در خلال برخی از اظهارات ایشان اشاره به غم و اندوه عمیق امام دارد و نیز نمایانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج میبرد که خود دلیل بر عدم رضایت امام از ولایتعهدی است.
یاسر خادم روایت میکند که امام رضا ـ علیه السّلام ـ هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، اگر فرج من از این گرفتاری که دچارم به مرگ من است همین ساعت آن را برسان.[1]
یا در جایی که کسی سؤال میکند، خداوند کارهایت را اصلاح کند چگونه ولایتعهدی را از مأمون پذیرفتی امام فرمودند: عزیر مصر که مشرک و یوسف پیامبر بود ولی مأمون مسلمان و من وصی پیامبرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را والی و حاکم کند ولی در حای که من مجبور بودم.
و در حدیثی دیگر که امام دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود و میگفت: پروردگارا تو میدانی که من مجبور و مضطرم، مرا مؤاخذه نکن،چنانکه بنده و پیغمبرت یوسف را مؤاخذه نکردی[2] حتی وقتی محمدبن عرفه به امام رضا ـ علیه السّلام ـ گفت: ای پسر پیامبر، چه چیزی تو را بر قبول ولایتعهدی واداشت، امام به وی پاسخ داد، همان عواملی که جد مرا وادار به ورود در شوار نمود.[3]
اینگونه روایات حاکی از این است که ولایتعهدی امام از روی اجبار بوده و در چنین موقعیتی در وقت پیشنهاد امر ولایتعهدی از طرف مأمون، برای امام دو راه بیش نبود. راه اول اینکه امام نمیپذیرفت و همان طور که خود مأمون بر زبان رانده بود، امام را شهید میکرد و بعید نبود که خاصان از شیعه و طرفداران امام را نیز به قتل برساند و با این کار به هدفش که تثبیت قدرت باشد میرسید. و حتی باعدم پذیرش امام، بگوید که علی بن موسی قصد داشته در حکومت او توطئه و اخلال کند و احیاناً اقدام امام در نظر دیگران قابل پذیرش نمیبود.
یا راه دوم که بهترین راه هم بود که آن پذیرش امر ولایتعهدی بود که خود فوایدی را هم به دنبال داشت و انگیزههای امام رضا ـ علیه السّلام ـ هم از پذیرش عبارت بود از: حفظ جان خویش و دیگر یاران و شیعیان، و دیگر قبول ولایتعهدی از طرف امام خود اعتراف زبانی و اقرار عملی عباسیان به این حقیقت بود که علویان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلکه سزاوارترند.
و نیز امام چون از اهداف مأمون آگاه بود و مشکلات حکومت مأمون را میدانست و با اتخاذ این موضع مأمون را در این بازی سیاسی شدیداً برسوایی میکشاند، چراکه ابتداء با ابراز مخالفت و اظهار عدم رضایت در مقابل مأمون اهداف او راخنثی کرد و بعد از قبول پیشنهاد مأمون باز فرمود: که من میپذیرم به شرطی که هیچ عزل و نصبی بدست من نباشد.[4] و اینها خود خط بطلان بر اهداف مأمون بود و برای اینکه مردم ایشان را فراموش نکنند و امید و آرزوهایشان از آنان نگسلد و نیز به خاطر اینکه مردم شایعاتی را که پیرامون آنها ساخته بودند که ایشان فقط دانشمند و فقیهیاند که به عمل و اقدامی که در برگیرنده خیر امت باشد اهمیتی نمیدهند.
و از فواید دیگر پذیرش میتوان گفت چون مردم نیاز مبرم به وجود امام داشتند چراکه در آن روزها امت با جریانات فکری و فرهنگی غریبی که توسط زنادقه و ملحدین که شبهات فراوانی را وارد میساختند پس بر امام واجب بود که پایمردی کند و امت را نجات دهد و او در عمل با قبول ولایتعهدی کوتاه مدت خویش این وظیفه را انجام داد.
و گذشته از این امام رضا ـ علیه السّلام ـ توانست در دوران ولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشاء کند. و آنان را به واقعیت و هدفهای نهفته در هر اقدامی که مأمون میکرد آگاه میساخت و هر شبهه و تردید را عملاً از بین میبرد.[5]
و امام رضا ـ علیه السّلام ـ در پی قبول ولایتعهدی فرصت پیدا کرد تا به بیدارسازی امت و آشنا ساختن مردم به تعالیم اسلام بپردازد و این فرصت موجب افزایش نفوذ امام و گسترش پایگاه مردمی او گشت.
--------------------------------------
[1] . عیون الخبار الرضا، شیخ صدوق، ج2، نشر بیروت، چاپ اول 1404، ص141.
[2] . امالی شیخ صدوق، نشر بیروت، ص72، ـ و تحلیلی از زندگانی امام رضا ـ محمدجواد فضل الله ترجمه سیدمحمد صادق عارف، نشر آستان قدس رضوی، چاپ سوم 1372، ص97.
[3] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص152.
[4] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج49، چاپ سوم، بیروت 1403، ص134.
[5] . زندگانی سیاسی امام رضا، جعفر مرتضی عاملی، ترجمه دفتر انتشارات اسلامی، ناشر کنگره جهانی امام رضا،چاپ اول 1365، ص290.